تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
یه صبح بارونی برفی

 

پشت شیشه ی نم گرفته ی اتوبوس

 

هوای تازه و متبرک به عطر زمستون

 

روحی آزاد و حال دلی خوب

 

بارش قطره قطره ی خدا

 

چشمان خمار درختان 

 

و سونیایی غرق در این عظمت 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
چند روز پیشا رو پله های دانشکدمون 

 

نشسته بودمو منتظر دوستام بودم که 

 

کلاسشون تموم بشه که یهو صدای آهنگ 

 

دلنوازی توجهمو به خودش جلب کرد 

 

ناخودآگاه کشیده شدم سمت صدا 

 

دیدم یه پسری گوشی به دست دم در خروجی 

 

دانشکده واستاده و با احساس داره گوش میده به آهنگه

 

دو دل بودم که برم سراغش یا نه 

 

بالاخره افسارمو دادم دست دلمو رفتم پیشش و گفتم

 

آقا اگه ممکنه این آهنگو بفرستین برا من 

 

گفت اینو هر کجا وا کردم همه گفتن به ما هم بزن

 

تو ادامه ی حرفش گفت:

 

این روزا هممون به آرامش نیاز داریم. 

 

تایید کردم حرفشو...

 

خیلی تلاش کرد که بزنه ولی نشد گفتم قسمت 

 

نبوده و خداحافظی کردم.

 

از اون روز هی تو ذهنم حرفش تکرار میشه...

 

 

این روزا هممون به آرامش نیاز داریم.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
حال دلم از روزی که دو جفت چشم کینه ای

 

رو دیدم، خوب نیست

 

** وقتی تو آغوش کس دیگه آروم شدی

 

به فکر تلاطم دل منم باش!

 

##نفسم رو ازم گرفتی

 

++ تو رو دارم برام کافیه!

 

حس بدیه اینکه کسی رو سرت منت بزاره 

 

حس بدیه اینکه خیال کنی کسی از سر لطف دوست داره

 

اینکه عوض درمون درد دلت، درد وجودت ،دردی که محرومت میکنه 

 

از لذت بردنو تجربه ی حسای ناب ترد و کمیاب 

 

بهت با کنایه بگه که پیشنهاد دوستی بقیه رو به خاطر تو رد کردم...

 

واقعا که مسخرس

 

هر چقدر دور باشیم از یه سری احساس های غریزی

 

برا روح و آرامش خودمونم بهتره....

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
امروز یعنی 13/8/94 

 

بهترین روز زندگیم

 

بهترین روز دانشگاهم

 

بهترین روز دانشجوییم

 

تبلور یه حس ترد و شیرین!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
عضو انجمن علمی دانشگامون شدم

 

آقای علیخانی دبیر انجمن زیست شناسی هستن و امروز

 

لطف کردنو اومدن باهامون حرف زدن

 

اولین کارگاه آموزشی برا ورودی های 94:

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
فکــــر بودنـت دیـــوانه ام می کنـــد ...

 

آخ اگــر باشــی ...

 

برایــت دیوانگـــی را تمام خواهـم کــرد!!!

 

+ هیچی نشده فیزیک میخواد امتحان میان ترم بگیره

 

کسی نیس بگه آخه چی یاد دادی مگه! 

 

 

++تو نشریه ی ترکی دانشگامون عضو شدم 

 

برام داستان دادن تایپ کنم ....هر چی هست از درس فیزیک 

شیرین تره


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
از اول مهر تا الان که بیستو هفتمشه 

 

دست به قلم نشدم دفتر خاطرات روزانم 

 

دلتنگم شده میدونم!

 

امروز رفتم بوفه دانشکدمون که بنویسم

 

دو تا پسر مازندرانی اومدن یکی تو گوشی نوحه

 

وا کرده بود یکیم نوحه میخوند 

 

تمرکز نداشتم برا نوشتن 

 

+++ بالا خره فایل صوتی استاد رائفی پور 

 

رو گیر آوردم از جامعه ی اسلامی دانشکدمون

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
نفسم بند آمد
هیچ در یادم نیست
و
فقط تکرار


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
بعد از تو نیز میگذرد
ای حسادت ممتد بی انتها
بعد از تو نیز شک می کنم
به خاک، به باد، به زخم
به پرستاری یک رویا
بعد از تو نیز می خندم
به سادگی
بعد از تو نیز می گذرد
می گذرد

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
من
به داستان تو می اندیشم
و تو اکنون
به من.
زندگی سفره خالی پر از وسوسه است
که همیشه
از دم حادثه تلخ حضور، مایه بیداری ماست
و غروب
فکر آزار همین کاهگل ها
می فشارد من را
و تورا.
به من
با من
لبخند بزن.
کاش نمیفهمیدیم
حس بطلان اقاقی را.
پشت این مغرب تلخ
تکه چوبی است پر از فلسفه ی بیهوده
و دویدن
تا اینجا
خم شدم
و ریگ کفشی را از زمین برداشتم
پرتاب می کنم تو را
تا سکوت
تا همین ثانیه مبهم تلخ
تا همین اوج بلوغ
تا همین لحظه ی زیبای حضور
و کمی دورتر
تو، پر از تشویشی
که مبادا سر من سنگ شکست
و چقدر
و چقدر چندشم میشود از انتظار
و به فردای پر از خاطره پوچ
دلم گرفته


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
اینک مرا دریاب تو

زیباترین معشوقه ام

در فصل بیداری مگر

با باد من خوابیده ام؟

من شرح دستان توام

اوج غرور هر نفس

انسان_آدم بودنم

در شعر مرگ یک قفس

من آسمان فهمیده ام

در یک طلوع سرخ را

زیباترین آدم شدم

معنای ناب عشق را

با بودنت افسانه ها

شرح حضور رنگ یافت

اینک منم، مردی دگر

با آرزوی بودنت

با آرزوی ...

بودنت


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
پيچ ثانيه، سکوت مي خندد
با ترانه ي پروانه
امشب کدامين سو غروب کرده است؟
اين رويا./


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 8 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی
بغض مهتاب پر از حادثه بود
وصف انگشتِ ستاره هاي شک
در برون مردگي ساکتِ مبهوت حضور
فصل ها را بشکاف
اي فراوانيِ تنهاي دروغ


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : 7 آذر 1394
نویسنده : محمدجواد نژادعباسی

نیست ممکن جز به قران زیستن

ملتی را رفت چون آیین ز دست    مثل خاک اجزای او از هم شکست

معنی :مردمی که دین و مذهب خود را از دست بدهند مثل دانه های خاک از یک دیگر جدا می شوند .

هستی مسلم ز آیین ست و بس      باطن دین نبی اینست و بس

معنی :زندگی حقیقی هر مسلمان باعث پایبندی به دین و مذهب است و باتن وحقیقت دین اسلام همین است

تو همی دانی که آیین تو چیست؟       زیر گردون سر تمکین تو چیست

معنی :آیا میدانی دینو مذهب تو که در این دنیا به تو قدرت داده چه می باشد؟

آن کتاب زنده قرآن حکیم        حکمت او لایزال ست و قدیم

معنی :انچه باعث قدرت توست قران است که حکمت های ان ابدی است

نوع انسان  را پیام آخرین       حامل او "رحمته للعالمین"

قران برای بشریت اخرین پیامبر الهی است که توست پیامبر اسلام به دست مردم رسیده است

ارج می گیرد ازو نا ارجمند        بنده را از سجده سارد سر بلند

معنی :هر انسان بی ارزشی با سجده در برابر او ارزش پیدا می کند

گر تو می خواهی مسلمان زیستن        نیست ممکن جز به قرآن زیستن

معنی :اگر می خواهی مسلمان واقعی باشی تنها راه این است که طبق تعالیم قران زندگی کنی

از تلاوت بر تو حق دارد کتاب         تو از او کامی که می خواهی  بیاب

معنی :قران حق بر تو دارد و ان حق اینست که انن را بخوانی و ان را عمل کنی و خواسته های خود را در ان جستو جو کنی...

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

آخرین مطالب

/